چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

با تو بودن

دیشب تمام خاطرات با تو بودن را  

دور ریختم 

و امروز هر چه می گردم  

خودم را پیدا نمی کنم

صدای موج

ساکنان دریا صدای موج را نمی شنوند.  


و چه تلخ است قصه ی عادت...

چقدر...

چقدر خسته ام از این دقیقه های پاپتی

از بهار ....

از بهار تقویم می ماند 

از من استخوان هایی که  

روزی تو را دوست داشتند. 

من به آمار زمین مشکوکم

من به آمار زمین مشکوکم 

اگر این سطح پر از آدمهاست 

پس چرا این همه دلها تنهاست....؟

تو از تعبیر کدام شعر حرف می زنی؟

تو از تعبیر کدام شعر حرف میزنی؟
من که هنوزخوابی ندیده ام!
پیچ پیچ این همه حرف
از تمام شاعرانه ات میگذرد
لطفا!
آهسته تر بخواب
شاید چشمهایت تعبیر همه حرفهایم باشد.  

 

           فرشید ذوالفقاری