تنها تفاوت ما این است!
این بار تو بگو دوستت دارم
نترس من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید!
مرا ببوس ، مرا ببوس
برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم پیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها
به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها
شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن
دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا سر بگذاری بر سر من
دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک امشب من
ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،
میان پرنیان غنوده بود.
در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.
بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
به صبح روشن باید از آن دل بردارم،
که عهد خونین با
صبحی روشن تر دارم... ها
مراببوس
این بوسه وداع
بوی خون می دهد.
به کجا می بری مرا؟
به کجا می بری مرا؟ با تو ام آی
خاتون خوب خواب و خاطره
زلال زرد روسری
چرا مدام در پس پرده ی گریه نهان می شوی؟
استخاره می کنی؟
به فال و فریب فراموشی دل خوش کرده ای
یا از آوار آواز توارد ترانه می ترسی؟
به فکر خواب و خستگی چشمهای من نباش
امشب هم
میهمان همین دفتر و دیوان درد دریایی
یادت هست نوشته بودم
در این حدود حکایت
همیشه کسی خواب دختری از قبیله ی بوسه را می بیند؟
باور کن ،هنوز
دست به دامن گریه که می شوم
تصویر لرزانی از ستاره و صدف
در پس پرده ی دریا تکان می خورد
نمی دانم چرا
بارش این همه باران
غبار غریب غروب های بهار و بوسه را
از شیشه های این همه پنجره پاک نمی کند
تو چی ؟ طلا گیسو
تو که آن سوی کتاب کوچه ها نشسته ای
خبر از راز زیارت هر روز من
با ساکنان این حوالی آشنای گلایه و گریه داری؟
آه ! می دانم
سکوت آینه ها
همیشه
جواب تمام سوال های بی جواب بغض و باران است.
یغما گلرویی
شرمنده ام
گفته بودم
دست بر دیوار دور آن ور دریا می زنم
و تا هزاره ی شمردن چشم می گذارم
گفته بودم
غبار قدیمی تقویم را
از شیشه های شعر و خاطره پاک نمی کنم
گفته بودم
صدای سرد سکوت این سال ها را
با سرود و سماع ستاره بر هم نمی زنم
اما دوباره دل دل این دل درمانده
تو را میهمان سایه گاه ساکت کتاب و کاغذ کرد
هی
همیشه همسفر حدود تنهایی
بگذار که دفتر دریا هم
گزینه ای از گریه های گاه به گاه من باشد.
یغما گلرویی