ماهیان از تلاطم دریا به خدا شکایت بردند و چون به خواست ایشان و امر الهی ،دریا آرام شد ، خود را اسیر تور صیادان یافتند.
در زمستانی سرد ، کلاغی برای جوجه هایش غذا پیدا نمی کرد و به ناچار از گوشت تنش می کند و به آنها می داد تا زنده بمانند و نمیرند.
زمستان که تمام شد ، کلاغ مرد. بعد از مرگ مادر ،جوجه هایش گفتند: چه خوب شد که مرد، خسته شده بودیم از این غذای تکراری!!!!!!!