نیازهای بلند ما را همواره بی تاب می سازند
و انچه هست پست است
عشق های مقدس از جان ما شعله می کشند
و انچه هست آلوده است
زیبایی ها ما را مدام در حسرت خویش می گذارند
و آنچه هست زشت است
آنچه هست خوب نیست
پاک نیست
منزه نیست
جاوید نیست
صمیمیت ندارد
عظمت ندارد
هر چه هست برای مصلحتی است
هر که هست به خاطر منفعتی است
هر چیز به خودش نمی ارزد
هیچ کس به خودش چیزی نیست
همه چبز و همه کس را برای سودی گذاشته اند
دکتر شریعتی
دنیا که شروع شد زنجیر نداشت. خدا دنیای بی زنجیر آفرید.
آدم بود که زنجیر را ساخت ،شیطان کمکش کرد.
دل زنجیر شد،عشق زنجیر شد،دنیا پر از زنجیر شد و آدمها همه دیوانه ی زنجیری .
خدا دنیای بی زنجیر می خواست .نام دنیای بی زنجیر اما بهشت است.
امتحان آدم همین جا بود.دست های شیطان از زنجیر پر بود.
خدا گفت زنجیرت را پاره کن .شاید نام زنجیر تو عشق است.
یک نفر زنجیرهایش را پاره کرد.نامش را مجنون گذاشتند.مجنون اما نه دیوانه بود و نه زنجیری.این نام را شیطان براو گذاشت.شیطان آدم را در زنجیر می خواست.
لیلی مجنون را بی زنجیر می خواست. لیلی می دانست خدا چه می خواهد.
لیلی کمک کرد تا مجنون زنجیرش را پاره کند.لیلی زنجیر نبود.لیلی نمی خواست زنجیر باشد.
لیلی ماند؛ زیرا لیلی نام دیگر آزادی است.
عرفان نظر آهاری
وقتی جهان
از ریشه جهنم
و آدم
از عدم
و سعی
از ریشه های یأس می آید
وقتی که یک تفاوت ساده در حرف
کفتار رابه کفترتبدیل می کند
باید به بی تفاوتی واژه ها
و واژه های بی طرفی
مثل نان دل بست
نان رااز هر طرف بخوانی نان است ...
قیصر امین پور
گمان کردیم
چراغ های حقیر شهرمان ، زیباتر از ستارگان آسمان
شب های اجدادیمان است
و شاید
همین گمان واهی بود که آسمان شهرمان را خالی از
ستاره کرد.!