مثل یک صاعقه بود
خشم چشمان قشنگت بابا
وقتی از دور به من خیره شدی
و من از طرز نگاهت خواندم
که ز من رنجیدی
که زمن رنجیدی
مهر تو بابا جان
مثل یک خوشه ی سبز
به من آموخته شادابی را
سایه ی رهگذر یک غم کوچک حتی
روی بام دل تو
بار سنگین غمی جانکاه است
روی بام دل من
من نهالی هستم خرد و کوچک ، نازک
که شمیم نفس خوب تو هر روز مرا مثل گل می شکفد
مثل گل می شکفد
من نهالی هستم خرد و کوچک ، نازک
تشنه ی قطره ای از شوق نسیم
من نهالی هستم خرد و کوچک ، نازک
تشنه ی قطره ای از آینه ی خوب نگاهت
<<بابا>>
زمان زیادی تا لحظه ی تحویل سال نمونده و من نمی دونم چرا اینجام!!! سال ۸۹ تموم شد نمی دونم برای شما چطور بود خوب یا بد؟ برای من که خوب شروع شد و بد تموم شد!به هر حال گذشت!!!چه کنیم دیگه.
فرا رسیدن سال نو رو به همه ی دوستان عزیزم تبریک میگم امیدوارم سالی سرشار از موفقیت و سلامتی در پیش رو داشته باشند و در سال جدید به همه ی آرزو های خوبشون برسن.
کمتر کسی است که بداند در ایران باستان، نه چون رومیان از سه قرن پس از میلاد ،که از بیست قرن پیش از میلاد، روزی موسوم به روز عشق بوده است!
جالب است بدانید که این روز در تقویم جدید ایرانی دقیقا مصادف است با ۲۹ بهمن، یعنی تنها ۳ روز پس از ولنتاین فرنگی!
این روز (سپندار مذگان ) یا ( اسفندار مذگان) نام داشته است. فلسفه ی بزرگداشتن این روز به عنوان ( روز عشق )به این صورت بوده است که در ایران باستان هر ماه را سی روز حساب می کردند و علاوه بر اینکه ماه ها اسم داشتند ، هر یک از روزهای ماه نیز یک نام داشتند.
به عنوان مثال روز اول ( روز اهورا مزدا ) ، روز دوم ، روز بهمن ( سلامت، اندیشه) که نخستین صفت خداوند است،روز سوم اردیبهشت یعنی ( بهترین راستی و پاکی) که باز از صفات خداوند است ، روز چهارم شهریور یعنی ( شاهی و فرمانروایی آرمانی) که خاص خداوند است و روز پنجم ( سپندار مذ) بوده است.سپندار مذ لقب ملی زمین است.یعنی گستراننده، مقدس، فروتن.زمین نماد عشق است چون با فروتنی ، تواضع و گذشت به همه عشق می ورزد.زشت و زیبا را به یک چشم می نگرد و همه را چون مادری در دامان پرمهر خود امان می دهد.به همین دلیل در فرهنگ باستان اسپندارمذگان را به عنوان نماد عشق می پنداشتند.در هر ماه، یک بار ،نام روز و ماه یکی می شده استکه در همان روز که نامش با نام ماه مقارن می شد جشنی ترتیب می دادند متناسب با نام آن روز و ماه.
مثلا شانزدهمین روز هر ماه مهر نام داشت که در ماه مهر (مهرگان) لقب می گرفت.همین طور روز پنجم هر ماه (سپندار مذ یا اسفندارمذ) نام داشت که در ماه دوازدهم سال که آن هم اسفندارمذ نام داشت ،جشنی با همین عنوان می گرفتند.
سپندارمذگان جشن زمین و گرامی داشت عشق است که هر دو در کنار هم معنا پیدا می کردند. در این روز زنان به شوهران و پسران خود با محبت هدیه می دادند.مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهی نشانده ، به آنها هدیه داده و از آنها اطاعت می کردند.
آری ملت ایران از جمله ملت هایی است که زندگی اش با جشن و شادمانی پیوند فراوانی داشته است ، به مناسبت های گوناگون جشن می گرفتند و با سرور و شادمانی روزگار می گذرانده اند.این جشن ها نشان دهنده ی فرهنگ ،نحوه ی زندگی ،خلق و خوی ،فلفسه ی حیات و کلا جهان بینی ایرانیان باستان است.
امروز روز عشق است و عشق ،بیادماندنی ترین درسی است که خداوند به انسان آموخت...
تو را دوست می دارم
طرف ما شب نیست
صدا با سکوت آشتی نمی کند
کلمات انتظار می کشند
من با تو تنها نیستم
هیچ کس با هیچ کس تنها نیست
شب از ستاره ها تنها تر است ...
طرف ما شب نیست
چخماق ها کنار فتیله بی طاقتند
خشم کوچه در مشت توست
در لبان تو ، شعر روشن صیقل می خورد
من تو را دوست می دارم
و شب از ظلمت خود وحشت می کند.
(روز سپندارمذگان مبارک)
از نو شکفت نرگس چشم انتظاری ام
گل کرد خار خار شب بی قراری ام
تا شد هزار پاره دل از یک نگاه تو
دیدم هزار چشم در آیینه کاری ام
گر من به شوق دیدنت از دست می روم
از خویش می روم که تو با خود بیاری ام
بود و نبود من همه از دست رفته است
باری مگر تو دست برآری به یاری ام
کاری به کار غیر ندارم که عاقبت
مرهم نهاد نام تو بر زخم کاری ام
تا ساحل قرار تو چون موج بی قرار
با رود رو به سوی تو دارم که جاری ام
با ناخنم به سنگ نوشتم: بیا ، بیا
زان پیشتر که پاک شود یادگاری ام
تقدیم به ساحت مقدس امام زمان(عج)
خسته ام از آرزو ها ، آرزوهای شعاری
شوق پرواز مجازی ، بال های استعاری
لحظه های کاغذی را روز و شب تکرار کردن
خاطرات بایگانی ، زندگی های اداری
آفتاب زرد و غمگین ، پله های رو به پایین
سقف های سرد وسنگین، آسمان های اجاری
عصر جدول های خالی ، پارک های این حوالی
پرسه های بی خیالی ، نیمکت های خماری
رونوشت روزها را روی هم سنجاق کردم:
شنبه های بی پناهی ، جمعه های بی قراری
عاقبت پرونده ام را با غبار آرزو ها
خاک خواهد بست روزی ، باد خواهد برد باری
روی میز خالی من ، صفحه ی باز حوادث
در ستون تسلیت ها ، نامی از ما یادگاری
قیصر امین پور