گاهی گمان نمی کنی ، ولی می شود
گاهی نمی شود ، نمی شود که نمی شود
گاهی هزار دوره دعا بی اجابت است
گاهی نگفته قرعه به نام تو می شود
گاهی گدای گدای گدایی و بخت نیست
گاهی تمام شهر گدای تو می شود.
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کارام میان دشت شب خفته است
دریایم و نیست باکم از طوفان
دریا همه شب خوابش آشفته است
به سراغ من اگر می آیید
نرم و آهسته بیایید
مبادا که ترک بردارد
چینی نازک تنهایی من
من به دنبال اتاقی خالی
روزها می گردم تا از اینجا بروم
من به دنبال اتاقی خالی
کز دل پنجره اش عطر گل بوته ی شبنم زده ای می گذرد
روزهاست می گردم تا از اینجا بروم
من به دنبال گلیمی ساده
سقفی از چوب و حصیر
سردری افتاده،
من به دنبال هوای خنک آزادی و
دری ، پنجره ای باز به یک آبادی روز هاست می گردم
تا از اینجا بروم
من به دنبال هوایی نه چنین آلوده
روزگاری نه چنین افسرده
روزهایی نه چنین پژمرده
روزها می گردم تا از اینجا بروم