تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام.... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام....دوست می دارم
برای خاطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ،دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم.... دوست می دارم
بی تو جز گستره ای بی کرانه نمی بینم میان
گذشته و امروز
از جدار آینه ی خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش
می برند.
تو را دوست می دارم به خاطر فرزانگی ات که
از آن من نیست
به رغم همه ی آن چیزها که جز وهمی نیست، دوستت دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش
نمی دارم
می اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من می تابی
هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز.
ادامه...
سهم من از شب یلدا شاید قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست غم هایم بلند همانند شب یلداست شب یلداست دلم در خواب پروانه شدن بود ولی افسوس دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان کنار سفره ای از عشق خالی شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
سلام
وبلاگ جالبی دارین
خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنین
http://sheidagallery.blogsky.com
سلام عزیز دلم![](http://www.blogsky.com/images/smileys/030.gif)
سهم من از شب یلدا شاید
قصه ای از غصه و انار سرخی که پر از دلتنگی ست
غم هایم بلند همانند شب یلداست
شب یلداست
دلم در خواب پروانه شدن بود
ولی افسوس
دلم در اوج رفتن روبه شمعی سوخت و من نالان
کنار سفره ای از عشق خالی
شبی مایوس و سرگردان دارم امشب
یلداتون مبارک
سلام
ویران شده ام از درون ، ...
چو درختی کهنسال
به غارت موریانه های بی مهری روزگار ....
ولی باز میخندم و سایه گسترم
بر تک سوار خسته راه ، ...
تا دلگیر نگردد
از پیرهن کهنه ی تنم
به جرم چهره زردم ...