تو را به جای همه ی کسانی که نمی شناخته ام.... دوست می دارم
تو را به جای همه ی روزگارانی که نمی زیسته ام....دوست می دارم
برای خاطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای نخستین گناه
تو را به خاطر دوست داشتن ،دوست می دارم
تو را به جای تمام کسانی که دوست نمی دارم.... دوست می دارم
بی تو جز گستره ای بی کرانه نمی بینم میان
گذشته و امروز
از جدار آینه ی خویش گذشتن نتوانستم
می بایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آن گونه که لغت به لغت از یادش
می برند.
تو را دوست می دارم به خاطر فرزانگی ات که
از آن من نیست
به رغم همه ی آن چیزها که جز وهمی نیست، دوستت دارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش
نمی دارم
می اندیشی که تردیدی اما تو تنها دلیلی
تو خورشید رخشانی که بر من می تابی
هنگامی که به خویش مغرورم
سپیده که سر بزند
در این بیشه زار خزان زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوییدیم
پس به نام زندگی
هرگز نگو هرگز.
ادامه...
ما که توفیق نداریم می خوایم بریم سفر شما که دارین برین اعتکاف التماس دعا هم داریم سفر خوبی هم به سمت خدا هست واسه مردن باید بری تو صف همین جوری هلی نیست
مرسی که به مهمونی من اومدی !! بازم بیا ، خوشحالم می کنی !!
راستی اگه ما آدما بال داشتیم چی کار می کردیم !!! باهاش راحت تر فرار می کردیم ؟؟!! یا .... مگه با راه رفتن چه کردیم ، با حرف زدن چی ؟؟؟ که می خواهیم با پرواز بکنیم !!!
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام...
بسیار زیبا... لذت بردم...سپاس
البته اگر لایقش باشه
ما که توفیق نداریم می خوایم بریم سفر
شما که دارین برین اعتکاف
التماس دعا هم داریم
سفر خوبی هم به سمت خدا هست
واسه مردن باید بری تو صف همین جوری هلی نیست
سلام عزیزم سفرتون بی خطر.مرسی از حضور گرمت
سلام سحر جان
بال و پرم هست واما شوق پروازم نیست
اما اگر مفصد توباشی سویت خواهم آمد
بسیار زیبا بود
سلام دوست خوب
مرسی که به مهمونی من اومدی !!
بازم بیا ، خوشحالم می کنی !!
راستی اگه ما آدما بال داشتیم چی کار می کردیم !!!
باهاش راحت تر فرار می کردیم ؟؟!!
یا ....
مگه با راه رفتن چه کردیم ، با حرف زدن چی ؟؟؟
که می خواهیم با پرواز بکنیم !!!