چقدر در همین دنیا می تواند شادی های بزرگ پدید آید ، چقدر زندگی استعداد
دارد که خوشبختی های بزرگ بیافریند ، شوق وشور و هیجان و سیرایی و سیراب
پر و گرم و شیرین بسازد ، به همان اندازه عمیق ، شدید، سنگین ،پهناور ، بلند ،
یکدست ، شگفت که رنج هایش ! اما افسوس که نمی دانم چرا از این کار همیشه
دریغ می کند ، بیشتر میخواهد که رنج بریزد ، تلخی و غم و غربت و عطش و اسارت
و حرمان و آزار و شکنجه را بیشتر می پسندد. نه ، شادی هم می آفریند اما بیشتر
برای مردم اندک ، آدمهای گنجشکی که به یک دانه توت پرپر می زنند و جیغ می کشند
برای دل هایی که عطشی به دیوانگی و سوزانی عطش کویرهای سوخته دارند ،نیازی
به عظمت ملکوت دارند و دلهایی که ایمان های زیبا و شگفت و متعالی می پرورند ،
دلهایی که دست اندرکار آفرینش زیبایی ها هستند که آفرینش از خلقش عاجز است ،
برای این دلها کاری نمی کند. این ها همچنان در این بازار پست عشق ها و نیازها و
حرف ها و زیبایی های روزمره ی ارزان قیمت باید تنها بمانند و اساطیر بسازند.
دکتر شریعتی