چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چه آرام درخود شکستم

عشق اونه که هیچ وقت نگی متاسفم

چقدر در همین دنیا می تواند شادی های بزرگ پدید آید ، چقدر زندگی استعداد  

دارد که خوشبختی های بزرگ بیافریند ، شوق وشور و هیجان و سیرایی و سیراب 

پر و گرم و شیرین بسازد ، به همان اندازه عمیق ، شدید، سنگین ،پهناور ، بلند ، 

یکدست ، شگفت که رنج هایش !  اما افسوس که نمی دانم چرا از این کار همیشه 

 دریغ می کند ، بیشتر میخواهد که رنج بریزد ، تلخی و غم و غربت و عطش و اسارت 

و حرمان و آزار و شکنجه را بیشتر می پسندد. نه ، شادی هم می آفریند اما بیشتر 

برای مردم اندک ، آدمهای گنجشکی که به یک دانه توت پرپر می زنند و جیغ می کشند 

برای دل هایی که عطشی به دیوانگی و سوزانی عطش کویرهای سوخته دارند ،نیازی  

به عظمت ملکوت دارند و دلهایی که ایمان های زیبا و شگفت و متعالی می پرورند ، 

دلهایی که دست اندرکار آفرینش زیبایی ها هستند که آفرینش از خلقش عاجز است ،  

برای این دلها کاری نمی کند. این ها همچنان در این بازار پست عشق ها و نیازها  و 

حرف ها  و زیبایی های روزمره ی ارزان قیمت باید تنها بمانند و اساطیر بسازند. 

                

                                                                         دکتر شریعتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد